منطقه طبس دو حادثه  تاريخي ديده است

1– شكست نيروي نظامي امريكا

2–گرفتن پهباد جاسوسي امريكا

 ما منتظر سوميش هستيم

...

 

در طبس چرا اين حادثه رخ داده است

1– همه براي رضاي خدا به اندازه تكليف شان (نه وسع شان) كار كردند .

 خداوند نيز اين عنايت را كرد.

ما چطور ؟

اما ما چطور ؟

از اين حادثه كه مي شنويم چه نتيجه مي گيريم.

سه شنبه 5 2 1391 16:15

بسم الله الرحمن الرحيم

 

سلامي با بوي روز معلم ، شاخه گلي نثار ايثار معلم

سلامي با بوي مهر

 

سلامي با بوي تخته سياه ، بوي گچ ، صداي زنگ تفريح ، هياهويي حياط مدرسه ، صداي معلم ،ناظم و  باباي مدرسه

 

آه .از دلي كه ياد آن دوران را مي كند و همه آنها را ياد مي كند .

 

اما دلم سوخت ، آتش گرفت ، آهي ديگر با ناله اي از جان بلند شد ، زماني  كه معلمي را ديدم كه مشكلي برايش رخ داده است

 

مشكلي عجيب اما دور از ذهن نيست ، معلمي دلسوز ، معلمي كه مي سوزد ، گچ مي خورد ، دستانش با مواد شيميايي ماژيك هاي وايت برد جديد نيز انس گرفته است ، معلمي كه از خود و حقوق و مزايايي خيلي خوب در ديگر ارگان هاي دولت مي گذرد ، ( ماموريت به ديگر سازمان هاي دولتي نمي گيرد. ) معلمي كه براي آموزش عزيزانش از خودش نيز هزينه مي كند .

 

اين ها جدا ...

 

اما موضوعي ديگر است در اردو ها معلم ها فعاليت هاي زيادي دارند ، مراقبت از دانش آموزان بجز ديگر فعاليت ها است ، در گوشه كنار مي شنويم معلمي از جان گذشته تا جان دانش آموزي را نجات دهد . اين معلم نيز از اين دسته معلم ها ست . براي نجات يك دانش آموز ،

 

بله يك دانش آموزي كه روزي ممكن است نفر اول المپياد ، نفر اول كنكور و...و يا دانشمند هسته اي ، دانشمند علوم نانو و ليزر و...  و يا ... هر وظيفه و مسئوليتي كه در آينده به عهده او بوده و در آينده اين كشور  سهيم باشد.

 

معلمي كه جانباز شده ، بله معلمي كه در راه عشق جانباز شده تا جانبازان ايران اسلامي را تربيت كند .

 

اما  حال با درد و رنج خود كنار مي آيد .

 

داخل پرانتز بگويم از همه هم گله دارد .

 

بازنشسته شده ، اما سر كار مي رود .

 

پرسيدم چرا ؟ ميداني چرا ؟ فكر كن . شايد بگويي حقوق بازنشستگي كفاف او را نمي دهد . اين كه براي همه بازنشستگاني كه معلمين قانعي هستند درست است اما اين گونه نيست .

 

  مي داني ...

 

گفت : هزينه هاي درمانم بسيار بالا است .گفتم بيمه .ميداني چه گفت .

 

آه از وجودم بلند شد .وقتي هزينه هاي درماني كه بيمه نمي پذيرد را مي شمرد ، با هرجمله او آهي مي كشيدم و...

 

چه بگويم. او از عشق خود دست برداشته . ميبينم نه . دلسوزي او كم شده ميبينم نه . به دانش آموزان و معلمان كمك نمي كند ، ميبينم نه .

 

فقط هر روز آب مي شود و آب مي شود و با درد خود مدارا مي كند و من .

 

البته من

 

يك- خدا را شكر جزء آن مسئوليني نبوده ام كه مشكلش را با ما در ميان گذاشته و نتوانستم كاري بكنم .

 

دو - خدا را شكر جزء مسئوليني نبوده ام كه مشكلش به گوشم رسيده و برايش كاري نكرده ام

 

و ...

 

و خدا را شكر، وبلاگي هست كه كمكي كنم تا با درد اين معلم عزيز همه آشنا شده و با پرسشگري از مسئولين با كمك شما دوستاران معلمان دلسوز ، قدمي كوچك براي اين معلم هاي بزرگ برداريم.

 

  البته هر بار كه اين معلم را و معلم هاي ديگر شبيه ايشان را مي بينم به اين فكر ميروم كه چه كمكي مي توانم بكنم.

 

يا زهرا سلام الله عليها اين ايام را نيز تسليت مي گويم

 

X